نویسنده: محمدكریم الكواز
مترجم: حسین سیدی



 

بدون تردید عربها به طور فطری و بدون بررسی و پژوهش و مطالعه اعجاز قران را دریافتند. آنان به واسطه‌ی سرشت دست نخورده‌ی عربی و ذوق سلیم و فصاحت و بیانی كه خداوند به آنان بخشیده بود آن را دریافتند تا شایسته‌ی به دوش كشیدنِ‌ رسالت آن باشند. (1) این یعنی تلاوت اندك یا زیاد یا تمامی قرآن بر عربها دلیل قاطعی است كه این كلام با جنس كلام عرب متفاوت است یا به این معناست كه تمام آنچه در قرآن درباره‌ی امت‌های پیشین، خبرهای غیبی و دانش‌های شگفتی از اسرار آفرینش كه بشر جز پس از گذر قرنها آن‌ها را درنمی‌یابد، همگی حق و انكارناپذیر است. (2) اگر تحدّی رخ دهد و به اعجاز منتهی شود، این دلیل قاطعی است بر درستی نبوّت و سپس ایمان به اینكه آنچه كه در قرآن آمده است، حق و از جانب پروردگار است كه در روزگار دعوت مردمان به آن ایمان آورده و به آن عمل كرده‌اند.
از آنجایی كه قرآن كتاب تمام مسلمانان است، نیاز جدی به اثبات عقیده و استنباط احكام در رویارویی با مسائل جدید همچنان پابرجاست. زركشی می‌گوید: «اگر گذشتگان در بحث اعجاز بلاغی سكوت پیشه كرده‌اند بدان خاطر بوده است كه مراد از نزول تعلیم حرام و حلال، شناخت شرایع دین و اصول ایمان بوده است نه آموزش شیوه‌های فصاحت. قرآن آمده است تا معجزه باشد... شناخت آنان به شیوه‌های بلاغت از اموری بوده كه برخلاف استنباط احكام، نیازی به آن نبوده است. لذا در حوزه‌ی دوم، سخن گفته‌اند نه اول.»
به همین خاطر اعجاز بلاغی محور مباحث علمای اصول، مفسران و علمای بلاغت به جز ناقدان گشته است. این كه ناقدان استثنا شده‌اند به خاطر طبیعت كار نقد است كه بر شناخت و تفكیك سخن زشت از زیبا استوار است. زبان قرآن در حوزه‌ی معیارهای رایج نقد قرار نمی‌گیرد؛ هر چند كه پدیده‌ی اعجاز بلاغی، در ذات خود، پژوهشی نقدی است و بر پژوهش روشها و ژرفكاوی در اسرار بلاغت و مقایسه بین گونه‌های كلام برجسته تكیه دارد. (3)
پوشیده نماند كه عربها دارای نقد ادبی همگام با نوآوری شاعران و خطیبان‌شان بوده‌اند و از روزگاران گذشته دریافتند كه قهرمانان عرصه‌ی شعر از قهرمانان كارزار كم‌ترند. اما اگر تشخیص كلام معمول میان مردم و نقد آن دشوار است و از زیبایی‌های آن غفلت می‌شود و با خوش بینی به نازیبایی های بسیار آن و با بدبینی به زیبایی‌های بسیار آن می‌نگرند و آنگاه در بهترین و زیباترین آن اختلاف بسیار دارند و در ترجیح دادن یكی اختلاف نظر دارند، چگونه در چیزی كه فراتر از دانش‌شان است متحیّر نشوند؛ چیزهایی كه نه در توانشان است و نه به ذهن‌شان خطور می‌كند. مردمانی كه هیچ كس فصیح‌تر و بلیغ‌تر و شیواتر از آنان نبوده‌اند، متحیر گشته‌اند. (4)
اینجاست كه نقد به حوزه‌ی بی‌تعلیلی می‌رسد و در ورطه‌ی سرگردانی درمی غلتد كه جدایی و رهایی از آن ممكن نیست.
عبدالقاهر جرجانی، كه خود اهل ذوق و تحلیل و نقد بوده است، كوشید تعلیل در سطوح زیبایی سخن انسانها را به عنوان شاعر بسط دهد. او ناقدی بود كه توانست مشكل زیبا و نازیبا را حل نماید ولی علی رغم مهارت فوق العاده‌اش در شرح و تحلیل باز نتوانست به ایده‌ی اعجاز دست یابد. (5)
وقتی نقد به اعجاز بلاغی نزدیك می‌شود باید از تفكیك زیبا و نازیبا كناره گیرد و تنها بر تحلیل مواضع زیبایی در متن و تأثیر بر روان بماند و وارد مفهوم عام اعجاز بلاغی گردد.
خلاصه آنكه قرآن كریم معجزه‌ی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است و طبیعت اعجاز وی از جنس آن چیزی است كه بلیغان و فصیحان عرب در آن مهارت داشته‌اند؛ و از آنجایی كه قرآن كتاب جاویدان است، اعجاز بلاغی آن، با توجه به دیدگاه‌های جدید عقل بشری، گسترش می‌یابد. اعجاز بلاغی آن خود به خود مقصود نیست بلكه در پی گره زدن بصر و بصیرت آدمی است تا سخن فصل الخطاب را دریابد كه صبغه‌ی آن بیان است. خداوند می‌فرماید: «هذَا بَیَانٌ لِلنَّاسِ وَ هُدًى وَ مَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِینَ‌» (6).

پی‌نوشت‌ها

1. تطور دراسات اعجاز القرآن، ص213.
2. فصل، فی اعجاز القرآن، ص22.
3. اثر القرآن فی تطور النقد، ص10.
4. اعجاز القرآن، باقلانی، ص310.
5. تاریخ النقد، احسان عباس، ص26.
6. آل عمران: 138.

منبع مقاله :
الكواز، محمدكریم، (1386)، سبك شناسی اعجاز بلاغی قرآن، ترجمه‌ی حسین سیدی، تهران: انتشارات سخن، چاپ اول